جدول جو
جدول جو

معنی خانپایه

خانپایه(خامْ یَ / یِ)
میز. میز غذاخوری:
عیسی از چرخ فرودآید و ادریس ز خلد
کاین دو را زلّه ز خانپایۀ طه بینند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خانپایه

خانواده

خانواده
کوچک ترین واحد اجتماعی که شامل پدر، مادر و فرزندان آن ها است، در علم زیست شناسی تیره، خاندان، دودمان، فامیل
خانواده
فرهنگ فارسی عمید

خانواده

خانواده
اهل خانه، اهل البیت، مجموعه افراد دارای پیوند سببی یا نسبی که در زیر یک سقف زندگی می کنند، مجموعه خویشاوندان، خاندان، تیره، خاندان
خانواده
فرهنگ فارسی معین

تانپلیه

تانپلیه
یا شوالیه های معبد که در سلک نظامیان مذهبی بودند و بسال 1118 میلادی اساس این جمعیت پایه گذاری شد و اعضاء این جمعیت اختصاصاً خود را در فلسطین مشخص می ساختند، آنان ثروت سرشاری به دست آوردند و در زمرۀ بانکداران پاپ وشاهزادگان درآمدند. ’فیلیپ ل ُ بل’ خواست که ثروت و نفوذ آنان را پایمال کند از این روی به دنبال دادخواهی و تظلمی که از آنان شده بود، ’ژاک دو مولای’ فرماندۀ بزرگ آنان و تمام شوالیه های این فرقه را که در فرانسه بودند، توقیف کرد و ایشان را بمرگ (به وسیلۀ سوزاندن) محکوم ساخت ولی پاپ ’کِلِمان پنجم’ از پادشاه فرانسه خواست که فرمانش را نقض کند (1312 میلادی)
لغت نامه دهخدا

خانزاده

خانزاده
دختر آق صوفی سوین بیک است. سوین بیک با یوسف صوفی و حسین صوفی برادر بود و حسین صوفی چون با کیخسرو ختلانی همداستان شد بجنگ امیرتیمور آمد و در کنار آب قاون بین فریقین تلاقی افتاد، حسین فرارکرد و بعد از دو سه روز بعالم دیگر شتافت. پس از مرگ او یوسف صوفی از کردۀ برادر عذر خواست و امیرتیمور عذر او را پذیرفت بشرط آنکه خانزاده دختر سوین بیک را به امیرزاده جهانگیر دهد. یوسف صوفی قبول کرد و خانزاده را بسمرقند فرستاد تا بعقد امیرزاده جهانگیر درآید. (از حبیب السیر ج 3 چ کتاب خانه خیام ص 422)
لغت نامه دهخدا