ابن واشمه. وی از معتمدان عایشه در جنگ جمل بود و منزلتش در نزد عایشه بواسطۀ کمال عقل و فطانت و دیانت بسیاراو بود. او در پایان وقعۀ جمل نزد عایشه آمد و عایشه چون سراغ طلحه و زبیر را از او گرفت او گفت: هر دو کشته شده اند. عایشه گفت: خداوند آنها را رحمت کند. سپس خالد به عایشه گفت: از پیروان علی زید بن صوحان نیز کشته شده است. باز عایشه گفت: او از مرحومان است. خالد چون این بشنید گفت: آیا ایزد تعالی این دو طایفه را که بر روی هم شمشیر کشیدند در ی’ جا جمع میکند؟ عایشه گفت: رحمت سبحانی از هر چه تصور کنند وسیعتر است. خالد چون این شنید گمان در ضعف رای عایشه بردو به علی پیوست. (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 534)