جدول جو
جدول جو

معنی خال گذاشتن

خال گذاشتن(بِ حَ مَ دَ)
خال بر روی بشره گذاشتن مرتزیین را، نقطه بر چیزی گذاشتن، لکۀ بدنامی بر کسی نهادن. نسبت فساد بکسی دادن. بدنام کردن، شروع بفاسد شدن میوه. لک آوردن میوه
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خال گذاشتن

غال گذاشتن

غال گذاشتن
غال گذاشتن کسی را. وی را به وعده خلاف منتظر گذاشتن
غال گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار

فال گذاشتن

فال گذاشتن
چند عدد میوه را بالای هم چیدن و آن چنانست که میوه فروشان به هنگام فراوانی میوه برگهای سبز را بالای سینی گسترده چند تا میوه روی هم می چینند و اندک اندک بر روی سینی فاصله داده هر جا چند تای دیگر می گذارند و آن را فال فال می نامند
فرهنگ لغت هوشیار

قال گذاشتن

قال گذاشتن
کاشتن کسی را چشم به راه گذاشتن، گرفتار کردن دیگری را یا کسی را قال گذاشتن، او را منتظر گذاشتن و نیامدن، کسی را در قبول ضمانت یا کفالتی فریب دادن و خود را از میانه جستن
فرهنگ لغت هوشیار

خالی گذاشتن

خالی گذاشتن
تهی گذاشتن.
- خانه خالی گذاشتن، خانه را بدون ساکن گذاشتن. در خانه کسی نگذاشتن: بهیچ حال خانه خالی نتوان گذاشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 515)
لغت نامه دهخدا

فال گذاشتن

فال گذاشتن
چند تا میوه را بالای هم چیدن، و آن چنانست که میوه فروشان در وقت وفور میوه برگهای سبز را بالای سینی فراشی گسترده، چند تا میوه بر روی هم می چینند و اندک اندک بر روی سینی فاصله داده هر جا چند تای دیگر میگذارند، و آن را فال فال مینامند، و فالی به چند دینار میفروشند. (آنندراج). رجوع به فال فال شود
لغت نامه دهخدا

قال گذاشتن

قال گذاشتن
کنایت از کسی را در برابر عمل انجام شده قرار دادن. او را در قبول ضمانت یا کفالتی فریب دادن و خود از میانه جستن. رجوع به غال شود
لغت نامه دهخدا

غال گذاشتن

غال گذاشتن
کسی را غال گذاشتن، در تداول عامه، به منتظر گذاشتن
لغت نامه دهخدا