گمان بردن، (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، ومنه، ’خال الشی ٔ خالا’، لنگ شدن ستور، (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء)، و منه، خال الدابه خالا، در اصطلاح صوفیان: معصیت، صاحب طارقه گفته است که خال عبارت از ظلمت معصیت است که میان انوار طاعت بوده چون نیک اندک بود خال گویند، (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 494)، در نزد سالکان اشارت بنقطۀ وحدت است من حیث الخفا که مبداء و منتهای کثرت است، منه، ’بدء و الیه یرجع الامرکله’ چه خال بواسطۀ سیاهی مشابه هویت غیبیه است که از ادراک و شعور محتجب است و مخفی، لایری اﷲ الا اﷲ و لا یعرف اﷲ الا اﷲ، (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 494)، صوفیان وجود محمدی را خال گویند یعنی هستی عالم، (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 494)، بدخوئی خوبرویان، صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آورده اگر خوبروئی راذره ای بدخوئی بود آن را خال گویند و سبب زینت شمرند، (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 494)، روح انسانی، شیخ جمال گفته است که خال عبارت است ازنقطۀ روح انسانی، صاحب ’کشف اللغات’ را نیز همین عقیدت است، (از کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 494 - 495)