جدول جو
جدول جو

معنی خاکسای

خاکسای(نِ دَ / دِ)
زمین سای، کسی که زمین را می ساید
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خاکسای

خاکساری

خاکساری
افتادگی، فروتنی، تواضع، خواری، ذلت، هر یک از پیروان فرقۀ شیعی مذهب خاکساریه (فرقه ای از متصوفه)
خاکساری
فرهنگ فارسی عمید

خاکسار

خاکسار
فروتن، خوار، ذلیل، خاک زاد، خاک آلوده، حقیر، ناچیز، برای مِثال گناه آید از بندۀ خاکسار / به امیّد عفو خداوندگار (سعدی۱ - ۱۹۶)
خاکسار
فرهنگ فارسی عمید

خاکساری

خاکساری
خاک آلودی، (شرفنامۀ منیری)، عجز و تواضع، (آنندراج)، افتادگی، نامرادی، خواری، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 384) : که در نگونساری و خاکساری ایشان و راحت و آسایش انام و تازگی ایام است، (تاریخ قم ص 4)،
لباس عافیتی به ز خاکساری نیست
به این لباس سبک از جهان قناعت کن،
صائب (از آنندراج)،
هر که نقش خویش را در خاکساری دیده است
می نهد چون بوریا پهلوی لاغر را به خاک،
صائب
لغت نامه دهخدا