جدول جو
جدول جو

معنی خاکروبه

خاکروبه(بَ / بِ)
گرد و خاشاک که از رفتن صحن و جا پیدا می آید. (غیاث اللغات) (آنندراج). دم جاروب. مطلق فضول از خاک و خاشاک و غیره. آشغال. خمامه. (منتهی الارب). سباطه. (منتهی الارب) (دهار). سفاره. کناسه. قمامه. حواقه. کباء. (منتهی الارب) :
تا کند خاکروبۀ تو عبیر
جیب گردیده دامن نسرین.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خاکروبه

خاک روبه

خاک روبه
خاک و خاشاک و آشغالی که از جارو کردن زمین یا روفتن جایی جمع می شود
فرهنگ فارسی عمید

خاکروبی

خاکروبی
عمل رُفتَن خاک، خاک را پاک کردن، جاروب کردن و گرد گرفتن
لغت نامه دهخدا

خاکروب

خاکروب
آنکه خاک و آشغال کوچه و محله را پاک کند، کناس، جاروب جارو
خاکروب
فرهنگ لغت هوشیار

خاک روب

خاک روب
آنکه خاک و آشغال را از زمین میروبد و پاک می کند، رفتگر
جارو، آلتی برای تمیز کردن خاک و خاشاک و زباله از روی زمین که از برخی گیاهان یا الیاف مصنوعی تهیه می شود، جاروب، مِکنَسِه برای مِثال گر چنین جلوه کند مغبچۀ باده فروش / خاک روب در میخانه کنم مژگان را (حافظ - ۳۴)
خاک روب
فرهنگ فارسی عمید

تاکرونه

تاکرونه
ناحیه ای است از اعمال شَذُونه به اندلس، متصل به اقلیم مغیله. (معجم البلدان ج 1 ص 353). رجوع به حلل السندسیه ج 1 ص 41 و اسپانی، در این لغت نامه شود
ناحیه ای از اعمال شذونه به اندلس. (معجم البلدان).
لغت نامه دهخدا

خاک روب

خاک روب
کَنّاس، (دهار) (آنندراج)، آنکه خاک روبد:
خاک روبی است بنده خاقانی
کز قبول تو نامور گردد،
خاقانی،
شاهنشه دو کون محمد که هر صباح
آید بخاک روب درش بر سر آفتاب،
علی خراسانی (از آنندراج)،
،
نخج، گیائی درشت باشد که خاک روبان بدان زمین روبند، (فرهنگ اسدی)، جاروب، (آنندراج)، آنچه بدان خاک روبند:
گر چنین جلوه کند مغبچۀ باده فروش
خاکروب در میخانه کنم مژگان را،
حافظ،
چون پر و بال سمندر خاک روب آتشم
ننگ می آید ببوی گل هم آغوشی مرا،
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا