جدول جو
جدول جو

معنی خاکپاشی

خاکپاشی
عمل خاک پاشیدن:
بخاکپاشی باد و ببادساری آب،
خاقانی،
ز خاکپاشی در دستخون فروماندیم
ز پاکبازی نقش فنا فروخواندیم،
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی صص 5 - 8)
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خاکپاشی

خاکپاش

خاکپاش
کسی که خاک پاشد، کسی که خاک برافشاند، ج، خاکپاشان
لغت نامه دهخدا

خاکساری

خاکساری
افتادگی، فروتنی، تواضع، خواری، ذلت، هر یک از پیروان فرقۀ شیعی مذهب خاکساریه (فرقه ای از متصوفه)
خاکساری
فرهنگ فارسی عمید

خاک پاش

خاک پاش
آنکه یا آنچه گرد و خاک به هوا می پراکند، کنایه از مردم آزار
خاک پاش
فرهنگ فارسی عمید

خاکبازی

خاکبازی
عمل خاکباز و آن بازیی است که اطفال می کنند بر این نوع: توده خاکی را چند طفل گرد می کنند و در آن شیئی را مخفی می دارند سپس آن توده را بتعداد خود تقسیم کرده در حصه هر طفلی که آن شی ٔ یافت شد آن شی ٔ تعلق به او می یابد، (از فرهنگ شعوری ورق 384)، طفل غنچه تا به خاک بازی سربرآورده کجه اش بصد رنگ گل کرده، (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خاک کشی

خاک کشی
عمل خاک کشیدن. عمل خاک کشی کردن. عمل حمل خاک کردن
لغت نامه دهخدا