جدول جو
جدول جو

معنی خاصه خان

خاصه خان(خاصْ صَ / صِ)
لقبی که بحلاق و گرای خاص شاه یا حاکمی می دادند. لقب حلاق شاهی یا امیری. لقب حلاق و سلمانی سلاطین قاجار
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خاصه خان

اخته خان

اخته خان
لقبی که به آغا محمد خان قاجار دادند (البته دشمنان)
اخته خان
فرهنگ لغت هوشیار

خانه خانه

خانه خانه
خانه به خانه، دارای خانه های متعدد، دارای شکل های چهارگوش مانند صفحۀ شطرنج
خانه خانه
فرهنگ فارسی عمید

خافی خان

خافی خان
محمد هاشم خافی خان یکی از مورخین هندوستان است که در دورۀ عالمگیر به دهلی زندگی میکرد و او تاریخی بنام ’منتخب اللباب’ تدوین کردو آن شرح حکومت سلسلۀ تیموریان میباشد و بتاریخ خافی معروف است، در زمان عالمگیر کمکی بنشر این کتاب نگردید و بعدها در دورۀ محمدشاه بسال 1145 هجری قمری آن کتاب انتشار یافت، (قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2012)
لغت نامه دهخدا

خانه دان

خانه دان
خیل خانه. دودمان. خاندان. (ناظم الاطباء) : بزرجمهر اصیل بود و از خانه دان ملک و اندیشمندی انوشروان از وی بیشتر از این جهت بودی. (فارسنامۀابن بلخی ص 92)
لغت نامه دهخدا

خانه خانه

خانه خانه
تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء) ، بسیاربسیار. (آنندراج) :
ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت
ز خنده خانه خانه قند میریخت.
نظامی.
با مظهری امروز بویرانۀ خویش
بودیم بفکر دل دیوانۀ خویش
ابر کرمی موج زد و پر کردیم
از مدح تو خانه خانه کاشانۀ خویش
حیاتی گیلانی (از آنندراج).
، حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: ’صفحۀ شطرنج و نرد خانه خانه است’، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل، خانه بخانه:
شهرشهر و خانه خانه قصد کرد
نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد.
مولوی
لغت نامه دهخدا

اخته خان

اخته خان
لقبی است که (دشمنان) آغامحمدخان مؤسس سلسلۀ قاجاریه را داده اند، دسترسی داشتن:
باری خیال یار ز پیش نظر مشو
چون بر وصال یار نداریم اختیار.
(منسوب به حافظ).
، برگزیدن. انتخاب کردن: بیعت کردم بسید خود... بیعت فرمانبرداری و پیرو بودن و راضی بودن و اختیار داشتن. (تاریخ بیهقی).
پیوسته مرا در همه فضیلت
رایت ز همه اختیار دارد.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

ناصر خان

ناصر خان
دومین از سلاطین خاندیش هند است و پس از ملک راجه به سال 801 هجری قمری به سلطنت رسید. و تا سال 841 حکومت کرد مؤلف طبقات سلاطین اسلام آرد: ’ناصرخان نخستین فرمانروای مسلم خاندیش که خود را از زیربار اطاعت سلاطین دهلی بیرون آورد مدعی رساندن نسب خویش به خلیفه ثانی عمر بود. این شخص از راه مواصلت با پادشاهان گجرات نسبت داشت و ممالک او که شامل درۀسفلای نهر تپتی نیز بود با خاک گجرات فقط به واسطۀ بیشه ای مجزا می شد و پایتخت او شهر برهان پور در نزدیکی قلعۀ اسیرگره بود. (از طبقات سلاطین اسلام ص 284)
لغت نامه دهخدا