جدول جو
جدول جو

معنی خاصه پز

خاصه پز(دَ / دِ دَ / دِ)
نانوا که نان خوب و گران بها پزد. آنکه نان خوان شاه و امیر و دیگر بزرگان پزد. مقابل خرجی پز که نانوائی است که نان ارزان قیمت می پزد
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خاصه پز

خاصه پزی

خاصه پزی
دکان خبازی که نان از جنس بهتر و با قیمت گران تر می پزد
لغت نامه دهخدا

خاصه تر

خاصه تر
مخصوص تر. خیلی خصوصی. اخص: و در شغلهای خاصه تر این پادشاه شروع کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 150).
خاصه تر این گروه کز دل پاک
شیعت مرتضای کرارند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

خاصه بک

خاصه بک
بزرگ. بزرگوار. لقبی از القاب ترکان است و در دورۀ قاجاریه نیز بوده و آن مرکب از خاصۀ عربی و بک ترکی است:
آنکه گرفت دست تو خاصه بک زمان بود.
مولوی (غزلیات).
بادۀ خاص درفکن خاصه بک خدا توئی.
مولوی (غزلیات)
لغت نامه دهخدا

خانه پر

خانه پر
حداکثر. چون: خانه پرش در این سفر دوهزار تومان خرج کرده است
لغت نامه دهخدا

خانه پا

خانه پا
خانه پاینده. سرایدار. کسی که پس از رفتن همه اهل خانه از برای حفظ آن بجای ماند. حارس خانه. حافظ خانه در غیبت صاحبان آن
لغت نامه دهخدا