جدول جو
جدول جو

معنی خاصبک

خاصبک(خاص ص بَ)
گرشاسب بن علی بن شمس الملوک فرامرز علاءالدوله محمد بن دشمن زیار مکنی به ابوکالنجار. (رودکی چ سعید نفیسی ج 1 ص 27 و 28). رجوع به ابوکالنجار شود. شهمردان بن ابی الخیر کتاب ’نزهت نامه علائی’ را بنام او کرد
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خاصبک

خاصبک

خاصبک
نام شخصی بوده که با ملک و اتابک محمد پیوست و مردی مکار بود: چون ملک و اتابک محمد دو سه ماه در ضیافت خانه امراء ایگ بودند. پس بر عزم استعداد روی بفارس نهادند و در پسا خاصبک با ملک و اتابک محمد پیوست و فوجی از سوار و پیاده داشت. این خاصبک مردی بود مکار ناحق شناس بااتابک محمد آغاز مساوی اتابک زنگی نهاد و گفت از وی و مدد وی حسابی برنتوان گرفت. (تاریخ افضل ص 68)
لغت نامه دهخدا

خاصک

خاصک
تافتۀ خانشاهی:
در هم کشم چو چین قبا روی از ملال
گر خاصک آورد که کند پوشش تنم.
نظام قاری (دیوان ص 119).
خاصک تو ستانی بقد ارمک تو دهی
یا رب تو بلطف خویش بستان و بده.
نظام قاری (دیوان، ص 142).
یکی صوفک و خاصک دلپذیر
در آن خیل وامانده بی بارگیر.
نظام قاری (دیوان ص 185)
لغت نامه دهخدا