باز زرین پر، کنایه از آفتاب عالمتاب است. (آنندراج) : خیز که باز باز زر بر سر چتر نیلگون گشت پدید باز مرغ از غم دل فغان گرفت. (از آنندراج). صفت آفتاب. (مجموعۀ مترادفات). و رجوع به باز زرین پر شود، و از اهل زبان بتحقیق پیوسته که بازار زدن بمعنی بازار آراستن است. بازار کردن. (آنندراج) : میگویند در قشون و لشکر بازار زده اند... (آنندراج). جنس دل بر کف صلایی بر خریداری زدیم مشتری خواهان کالا نغزبازاری زدیم. حکیم شفایی (از آنندراج). بازار زد آنکس که گشاده ست دکانی سرمایۀ سود دو جهان است زیانی. ظهوری (از آنندراج)
مخصوص تر. خیلی خصوصی. اخص: و در شغلهای خاصه تر این پادشاه شروع کرد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 150). خاصه تر این گروه کز دل پاک شیعت مرتضای کرارند. ناصرخسرو