جدول جو
جدول جو

معنی خاشاکدان

خاشاکدان
تبنگو، (فرهنگ اسدی در لغت تبنگو)، مزود، (زمخشری)، رجوع به خاشکدان شود
لغت نامه دهخدا

واژه‌های مرتبط با خاشاکدان

خاشکدان

خاشکدان
صندوقچه ای که در آن اشیای خرده ریزه می گذاشتند، صندوقچه ای که دکان داران در آن پول می ریختند
خاشکدان
فرهنگ فارسی عمید

خاشکدان

خاشکدان
صندوقچۀ زنان را گویند که در آن ریز و پیز و خرد و مرد و چیزها نهند و دخلدان استادان بقال و نانبا و آش پز و امثال آن را نیز گفته اند و آن ظرفی باشد که قیمت آنچه فروخته شود در آن گذارند و صندوقی را نیز گویند که نان در آن گذارند. (برهان قاطع) (آنندراج). رَکوَه. صندوق. (صحاح الفرس). تبنگو. (صحاح الفرس)
لغت نامه دهخدا

چاشکدان

چاشکدان
ظرفی که نان و خوردنی در میان آن گذارند، صندوقچه زنان
چاشکدان
فرهنگ لغت هوشیار

چاشکدان

چاشکدان
چاشدان، ظرفی که در آن غذای چاشت را بگذارند، ظرفی که در آن نان و خوردنی دیگر بگذارند، جای ریختن غله، انبار غله
چاشکدان
فرهنگ فارسی عمید

چاشکدان

چاشکدان
چاشتدان. ظرفی باشد که نان و طعام در آن گذارند. ناندان. (برهان). ظرف و سفره ای که طعام روز را در آن گذارند و به وقت چاشت بکار برند. (فرهنگ ناصری). چاشدان. (آنندراج) :
ای چاشکدانت چرخ ازرق
وی شادروانت چرخ اطلس.
جمال الدین عبدالرزاق (از فرهنگ ناصری).
، صندوقچه زنان را نیز گفته اند. (برهان). و رجوع به چاشدان و چاشتدان شود
لغت نامه دهخدا

ناشادان

ناشادان
اندوهگین، غمین، غمگین، ملول، افسرده، نژند، غمناک، مقابل شادان، رجوع به شادان شود
لغت نامه دهخدا