خار درخت ام غیلان که هندش کیگر گویند یعنی ببول. (آنندراج). ام غیلان، مغیلان، سمر، طلح رجوع به ام غیلان شود، قتاده. (منتهی الارب). حسک. (صراح اللغه) : جمال کعبه چنان می کشاندم بنشاط که خارهای مغیلان حریر می آید. سعدی. ای بادیۀ هجران تا عشق حرم باشد عشاق نیندیشند از خار مغیلانت. سعدی. در بیابان گر بشوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور. حافظ