جا. (منتهی الارب). آنجا. (ترجمان عادل بن علی). کجا. هر کجا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و آخر آن مبنی بر هر سه حرکت (فتح و کسر و ضم) آید. (منتهی الارب). حیث ظرف مکان است مبنی بر ضم که بجمله اضافه میشود و کسی که ادعا میکند که حیث به مفرد هم اضافه میشود بقول راجز استدلال کند: ’اما تری حیث سهیل طالعاً’ ولی جمهور علمای نحو مجرور بودن سهیل را انکار کرده اند و گفته اندسهیل مبتداست و خبر آن محذوف است. هرگاه مای کافه به حیث ملحق گردد معنی شرط میدهد و در این صورت دو فعل را مجزوم میسازد. (اقرب الموارد) ، هرزمان نیز آید. ومتی بکار رود. (از اقرب الموارد). - از این حیث، از این روی. از این جهت. - از حیث، از لحاظ. از نظر. از جهت. - از حیث، ب . (یادداشت مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء). - بحیث، بدانگونه