معنی حواجب حواجب (حَ جِ) جمع واژۀ حاجب. (ناظم الاطباء). به معنی ابروان: مرا گفت مهمان ناخوانده خواهی قمر چهرگانی مقوس حواجب. حسن متکلم. - حواجب الشمس، کرانه های آفتاب. (آنندراج). رجوع به حاجب شود لغت نامه دهخدا