جدول جو
جدول جو

معنی حمول

حمول
(حُ)
جمع واژۀ حمل، به معنی بار درخت. (منتهی الارب). رجوع به حمل شود، جمع واژۀ حمل. (آنندراج). رجوع به حمل شود، هودج ها، شتران که بر آنها هودج بسته باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عماری ها، دوائی که بر پارچه آلوده در دبر یا در قبل نهند و این اصطلاح طب است. (غیاث) (آنندراج). آنچه بردارند از شیاف ها و فرزجه ها و جز آن: بگیرند افیون دانگی و نیم زعفران دانگی یا کمتر و هر دو را بروغن بنفش حل کنند وطلی کنند یا خرقه ای بدان آغشته کنند و حمول سازند یعنی به مجرای نشستن بردارند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا