حلیم و بردبار. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). صابر و متحمل. (غیاث) : چون آهن اگر حمول گردی زآه چو منی ملول گردی. نظامی. طلبکار باید صبور و حمول که نشنیده ام کیمیاگر ملول. سعدی. ، ما یحمل للتداوی من فتیله. (اقرب الموارد). واحد حمولات است و آن داروهایی است که آنرا انسان برای مداوا در دبر یا فرج میگذارد. (بحر الجواهر). و رجوع به قانون ابوعلی سینا چ تهران ص 278 شود، بارکش. حمل کننده یا بسیار بردارندۀ بار. (غیاث) : مال را کز بهر دین باشی حمول نعم مال صالح گفت آن رسول. مولوی. سعدی چو پای بند شدی بار غم بکش عیار دست بسته نباشد مگر حمول. سعدی