ابن سلمه بن دینار. یکی از ابدال بوده است و چون از علائم ابدال یکی فرزند نیاوردن است. او هفتاد زن کرد و از هیچیک فرزندی نیاورد. یاقوت گوید: وی در حدیث وعربیت و فقه شیخ مردم بصره بود. از او یونس بن حبیب نحوی گرفت و از وی پرسیدند: تو سالمندتر باشی یا حماد گفت: حماد و من از وی عربیت آموختم. سیبویه بر حماد املا پرسید حماد گفت: قال رسول الله ’ما من احد من اصحابی الامن لوشئت لاخذت عنه علماً لیس اباالدرداء’ سیبویه گفت ’لیس ابوالدرداء’. حماد گفت: خطا گفتی ’لیس اباالدرداء’ سیبویه گفت: بناچار دانشی را بجویم که برای همیشه در آن از من خطا نگیری پس بطلب نحو برخاست و ملازمت خلیل بن احمد بگزید. ابوعمرو جرمی میگفت: هیچگاه فقیهی فصیح تر از عبدالوارث ندیدم جز حمادبن سلمه. حماد میگفت کسی که در حدیث من غلط گوید بر من دروغ بسته. حماد بر حسن بصری در جامع میگذشت و او را میگذاشت و نزد اصحاب عربیت میرفت و از آنان تعلیم میگرفت و با تقدمی که در عربیت داشت در حدیث امام وثقه و ثبت بود. حماد از ثابت و ابی عمران الجونی و عبدالله بن کثیر و ابن سکیک و مردم دیگر روایت کند. از او مالک و سفیان و شعبه و ابن مهدی و عفان و گروهی دیگر روایت کنند. احمد بن حنبل گفت: حماد بحدیث خال خویش حمید طویل از همه مردم داناتر بود. و مسلم در احادیث بسیار در اصول حدیث خود از ثابت به حمادبن سلمه احتجاج کرده. و صاحبان صحاح چهارگانه برای وی اخراج کرده اند جز بخاری، وی آنگاه که به ابن دینار و ابن عیاشی و ابن اخی الزهری احتجاج کرده حماد را ترک کرده. ابن حبان بر بخاری طعنه زده و میگوید: بخاری درباره حماد انصاف نداده است. وی را تألیف هاست و جز کتاب قیس بن سعد نزد او نبوده یعنی دانش خود از بر میکرده حماد در ذوالحجه سال 167 هجری قمریو گفته اند 169 در خلافت مهدی بمرد. (معجم الادباء)