جدول جو
جدول جو

معنی حماد ابن سلم

حماد ابن سلم
(حَمْ ما)
ابن سلمه بن دینار. یکی از ابدال بوده است و چون از علائم ابدال یکی فرزند نیاوردن است. او هفتاد زن کرد و از هیچیک فرزندی نیاورد. یاقوت گوید: وی در حدیث وعربیت و فقه شیخ مردم بصره بود. از او یونس بن حبیب نحوی گرفت و از وی پرسیدند: تو سالمندتر باشی یا حماد گفت: حماد و من از وی عربیت آموختم. سیبویه بر حماد املا پرسید حماد گفت: قال رسول الله ’ما من احد من اصحابی الامن لوشئت لاخذت عنه علماً لیس اباالدرداء’ سیبویه گفت ’لیس ابوالدرداء’. حماد گفت: خطا گفتی ’لیس اباالدرداء’ سیبویه گفت: بناچار دانشی را بجویم که برای همیشه در آن از من خطا نگیری پس بطلب نحو برخاست و ملازمت خلیل بن احمد بگزید. ابوعمرو جرمی میگفت: هیچگاه فقیهی فصیح تر از عبدالوارث ندیدم جز حمادبن سلمه. حماد میگفت کسی که در حدیث من غلط گوید بر من دروغ بسته. حماد بر حسن بصری در جامع میگذشت و او را میگذاشت و نزد اصحاب عربیت میرفت و از آنان تعلیم میگرفت و با تقدمی که در عربیت داشت در حدیث امام وثقه و ثبت بود. حماد از ثابت و ابی عمران الجونی و عبدالله بن کثیر و ابن سکیک و مردم دیگر روایت کند. از او مالک و سفیان و شعبه و ابن مهدی و عفان و گروهی دیگر روایت کنند. احمد بن حنبل گفت: حماد بحدیث خال خویش حمید طویل از همه مردم داناتر بود. و مسلم در احادیث بسیار در اصول حدیث خود از ثابت به حمادبن سلمه احتجاج کرده. و صاحبان صحاح چهارگانه برای وی اخراج کرده اند جز بخاری، وی آنگاه که به ابن دینار و ابن عیاشی و ابن اخی الزهری احتجاج کرده حماد را ترک کرده. ابن حبان بر بخاری طعنه زده و میگوید: بخاری درباره حماد انصاف نداده است. وی را تألیف هاست و جز کتاب قیس بن سعد نزد او نبوده یعنی دانش خود از بر میکرده حماد در ذوالحجه سال 167 هجری قمریو گفته اند 169 در خلافت مهدی بمرد. (معجم الادباء)
لغت نامه دهخدا