معنی حلحله حلحله(تَصْ) از جای برانگیختن. (تاج المصادر بیهقی) ، جنبانیدن از جای. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). حل حل گفتن شتران را و راندن. (منتهی الارب) ، دور کردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا