معنی حل شدن حل شدن (رَ تَ) آب شدن، حل شدن مشکل، مرتفع شدن آن: باش تا حس های تو مبدل شود تاببینی شان و مشکل حل شود. مولوی. ای لقای تو جواب هر سؤال مشکل از تو حل شود بی قیل وقال. مولوی لغت نامه دهخدا