حجر. (تاج المصادر بیهقی). منع. بازداشتن. (دهار) (ترجمان علامۀ جرجانی). تحریم. حرام کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). حظره. حظاره. بازداشتن کسی را از چیزی. مقابل اباحه و آن عملی است که در ترک آن ثواب و در فعل آن عقاب است. (تعریفات) ، حظیره ساختن، حظرمال، بندکردن شتران و گوسفندان را در حظیر، حظر شی ٔ، گرد کردن چیز. جمع کردن چیز. (منتهی الارب)