ابن عبدالله اصفهانی معروف به لغذه و لکذه و مکنی به ابوعلی. یاقوت گوید: به بغداد آمد و بفنون ادب نیک معرفت داشت و در قیاس ماهر بود و هنگام تکلم حق سخن ادا میکرد و در نحوو لغت امام بود و در طبقۀ ابوحنیفۀ دینوری بود و اساتید آنها یکی است و بین ایشان مناقضات بسیار بود. و ابوعلی لغذه علم لغت را نزد باهلی و کرمانی شاگرداخفش آموخت. لغذه در مجلس ابواسحاق حاضر میشد و درس او را مینوشت آنگاه با وی مخالفت کرد و دیگر به مجلس او ننشست و مطالب وی را نقض میکرد. حمزه گوید: اهل لغت در اصفهان میگفتند عده یی در اصفهان سرآمد شدند و مردم از آنها اخذ علم میکردند و یکی از آنها ابوعلی لغذه است که در لغت و نحو و شعر استاد بود. در خردی کتب ابوزید و اصمعی و ابوعبیده را از حفظ کرد پس از آن به تتبع محفوظات خود پرداخت و بر اعرابی که به اصفهان می آمدند آنها را عرضه داشته و آزمایش می کرد. و این اعراب بر محمد بن یحیی بن ابان فرود می آمدند و گرداگرد خانه او در باغ سلم بن عود چادر می زدند، و ابوعلی هر روز نزد آنها میرفت و هرچه برای او از لغت مشکوک بود از ایشان میپرسید و در کتابی که آن را ’نوادر’ نامید ثبت میکرد، و در آخر عمر مانند وی در عراق نبود. حمزه گوید: کتاب ’نوادر’ او کتابی بزرگ است وهرچه در دست مردم است از نوادر ابوزید در این کتاب فراهم است. و از کتب کوچک او است: کتاب الصفات، کتاب خلق الانسان، کتاب خلق الفرس. و کتب بسیار دیگر و ردهابر علمای لغت و راویان شعر و شاعران دارد که ما آنها را در یک کتاب جمع کرده و برای ابواسحاق زجاج فرستادیم. محمد بن اسحاق الندیم گوید: از تصانیف اوست: کتاب الرد علی الشعراء که ابوحنیفۀ دینوری آن را نقض کرده است. کتاب النطق، کتاب الرد علی ابی عبید فی غریب الحدیث. کتاب علل النحو. کتاب التسمیه. کتاب شرح معانی الباهلی. کتاب نقض علل النحو. کتاب الرد علی ابن قتیبه فی غریب الحدیث. و حمزه بن حسن اصفهانی در کتاب اصفهان اشعاری از لغذه آورده است، و از آنهاست: ذهب الرجال المقتدی بفعالهم و المنکرون لکل امر منکر و بقیت فی خلف یزین بعضهم بعضاً لیستر معور عن معور ما اقرب الاشیاء حین یسوقها قدر و ابعدها اذالم تقدر الجد انهض بالفتی من کده فانهض بجد فی الحوادث او ذر و اذا تعسرت الامور فارجها و علیک بالامر الذی لم یعسر. رجوع به معجم الادباء و روضات الجنات صص 214- 216 و هدیه العارفین ج 1 صص 268-269 و ابوعلی و لگذه در همین لغت نامه شود