ابن ابی سنان العسکری. صحابیست و حدیث شریف ’طالب العلم بین الجهال کالحی بین الاموات’ را او روایت کرده است. (قاموس ترکی). صاحب صفوهالصفوه آرد، ابویحیی زراد گفت شنیدم حسان بسیار به این بیت تمثل می جست: لاصحه المرء فی الدنیا تؤخره ولا یقدم یوماً موته الوجع. ابن شوذب گفت: حسان بن ابی سنان مردی از بازرگانان بصره بود و شریکی در بصره داشت و خود وی در اهواز بود. و از اهواز بسوی شریک خویش می آمد. در سر هر سال مینشستند و حساب میکشیدندو سود را بخش میکردند. پس حسان قوت خویش از آن سود برمیداشت و بقیه را تصدق میکرد و شریک وی زمین میگرفت و خانه میساخت. حسان نوبتی به بصره آمد و آنچه میخواست بخش کرد، پس وی را گفتند خانواده های مستمندی هستند که حاجت آنها ظاهر نمیشود. گفت چرا ما را آگاه نساختید؟ آنگاه سیصد درهم وام بگرفت و بدانها بفرستاد. موسی بن هلال گفت: مردی همنشین ما بود از زن حسان حدیث کرد که حسان شب می آید و در بستر من داخل میشود، آنگاه همچنانکه زن کودک خویش بفریبد، مرا فریب میدهد، و آنگاه که دانست بخواب رفتم، برخیزد و بیرون شود وبه نماز بپردازد، زن گفت وی را گفتم ای ابوعبدالله چند خود را رنجه میداری با نفس خویش مدارا کن. گفت: خاموش که بیم آن دارم به خوابی روم که از آن برنخیزم. عبدالله بن عیسی گفت: پدرم خبرداد که حسان به مسجد مالک بن دینار می آمد و چون مالک سخن میگفت وی چندان میگریست که روی او تر میگشت و صدایش شنیده نمیشد. عبدالجبار بن نضر سلمی گفت: حسان به غرفه ای بگذشت و گفت این چه وقت ساخته شده ؟ آنگاه نفس خویش را گفت از چیزی که به کار تو نیاید پرسیدی، ترا به روزۀ یک سال شکنجه دهم پس آن سال روزه بگرفت. عماره بن زاذان گفت حسان دکان خویش میگشود و دواه میگذاشت و حساب خویش پراکنده میساخت و پرده میانداخت آنگاه نماز میگذاشت و هرگاه گمان میبرد آدمی می آید به حساب میپرداخت تا بنمایدکه او به حساب مشغول است. ابوداود گفت: سلام بن مطیع حدیث کرد که حسان گفت اگر گدایان نبودند، بازرگانی نمیکردم. یحیی بن بسطام الاصفرالتمیمی که همسایۀ حسان بود گفت: حسان روزها روزه میداشت و به گرده ای افطار میکرد و سحر گردۀ دیگر میخورد پس سخت لاغر و بیمار شدو چون مرد و او را برای غسل برهنه کردند، مانند نخ سیاهی بود و یاران گرد او میگریستند. حریث گفت: یحیی بن مسلم بکا، و ابراهیم بن محمد قبسیسی گفتند چون به حسان و رنجی که بدو رسیده بود بنگریستیم ما را ناگوار آمد و گریۀ مردم سخت شد و آواز آنان برخاست، آنگاه آرام شدند در این هنگام بشنیدیم گوینده ای از یک سوی خانه میسرود: شجوع للاله لکی یراه نحیل الجسم من طول الصیام. گفت بخدا سوگند در خانه جز گریان ندیدم. حسان از حسن و ثابت بنانی بسیار روایت داشت و گفته اند او از انس سند دارد. لیکن او به عبادت از روایت بازماند. (صفهالصفوه ج 3 صص 254-257) (البیان و التبیین جاحظ ج 3 ص 85) (عیون الاخبار ابن قتیبه ج 1 ص 269)