معنی حساله حساله (حُ لَ) سیم، سونش سیم. (منتهی الارب). حسافه، سبوس جو و جز آن. حثاله. پوست جو که ریزیده شده باشد، ردی از هر چیز، خشارۀ مردم. فرومایه از مردمان لغت نامه دهخدا