جدول جو
جدول جو

معنی حرد

حرد
(تَ یَ)
گران شدن زره بر مرد چنانکه راه رفتن نتواند، غضب کردن. (قطرالمحیط). خشم گرفتن: و العیاذ باﷲ اگر بر آن حرد و غضب، بر این کودک قادر و مستولی گشتی، جان این بیچاره در معرض تلف و تفرقه افتادی. (سندبادنامه ص 110)
لغت نامه دهخدا