جدول جو
جدول جو

معنی حراث

حراث
(حَرْ را)
برزگر. کشاورز. (منتهی الارب). ج، حراثون، حراثین:
در زمین چار عنصر هفت حراث فلک
تخم دولت تا کنون بر امتحان افشانده اند.
خاقانی.
حراث ایام بر موضع لاله زارش خردۀ زعفران ریخته. (سندبادنامه ص 189)
لغت نامه دهخدا