جدول جو
جدول جو

معنی حدق

حدق(تَ ش خْ خُ)
نظر به چیزی کردن. نگریستن به چیزی. (از منتهی الارب) ، رسیدن چیزی به چشم کسی، وا کردن مرده چشم را، گرد فروگرفتن. گرد درآمدن. احاطه کردن کسی یا چیزی را، زدن بر حدقۀ چشم کسی. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا