جدول جو
جدول جو

معنی حجه

حجه
(حَجْ جَ)
سال. (ترجمان عادل بن علی) ، مهره و یا دانۀ مروارید که در گوش آویزند و بکسر هم آمده است. (منتهی الارب) ، نرمۀ گوش، یک بار حج کردن. (ناظم الاطباء).
- ذوالحجه، ماه دوازدهم سال قمری. ج، ذوات الحجه. رجوع به ذوالحجه شود
نرمۀ گوش. ج، حجج، سال، یکبار حج کردن. (غیاث)
نرمۀ گوش و بفتح هم آمده، سال. (منتهی الارب) ، سوگندی است مر عربان را. (آنندراج). و حجهاﷲ لاأفعل سوگند است مر عربان را. (منتهی الارب) ، یک بار حج کردن، شاذ است لان القیاس الفتح، ماه حج. ماه دوازدهم سال قمری. ج، ذوات الحجه. (منتهی الارب). رجوع به ذوالحجه شود. ج، حجج . (منتهی الارب)
نرمۀ گوش. (منتهی الارب). شحم اذن
لغت نامه دهخدا