آهن ربا یا سنگ آهنکش. حجرالحدید. حجرالهنود. سنگ آهن رباست. و از انتهای عمان و حوالی بحر هند خیزد و بهترین او لاجوردی و صاف و زبون ترین او سیاه است. در سیم خشک و در اول گرم و گویند سرد است. و چون قوه جاذبۀ او از ربودن آهن ساقط گردد و از مالیدن سر رفع قوت او شود، در این حال هرگاه در خون گرم اندازند اعادۀ قوت کند خصوصاً چون در خون بز نر اندازند، و هر روز تغییر دهند تا سه روز، و عرق و رطوبت نیز مسقط قوت اوست و شرب او مقوی جگر و سپرز و مزیل حصاه و فالج و نقرس و مفاصل و عرق النسا و عسر ولادت و با ماء العسل مسهل اخلاط غلیظه و با قوابض قاطع اسهال و ذرور او جهت رفع مضرت جراحات آلات آهنی زهردار عجیب الاثر، و جهت قطع نزف الدم و التیام جراحت و محرق مغسول او در جمیع افعال مثل شادنج، و قدر شربتش تا سه قیراط و داشتن در حریر سفید باعث قبول و جاه و هیبت و قضای حاجات و در دست و پا وتعلیق او بطرف چپ جهت عسر ولادت و درد زائیدن مؤثر است و گویند چون حایض مس او کند این اثر ازو زایل میگردد و چون زحل در سنبله باشد و او را با گلاب شسته سرمه ای ترتیب داده اکتحال نمایند و مریخ در میزان بوده از آهن نیز سرمه ترتیب داده دیگری از او اکتحال نماید و شخص مکحول بمغناطیس مدت مدید نظر در شخص مکحول به آهن کند بمرتبه باعث محبت مفرط ثانی باول گردد که مافوق آن متصور نباشد مجرب دانسته اند. (تحفۀ حکیم مؤمن). و صاحب اختیارات بدیعی گوید: بپارسی سنگ آهن ربا خوانند و چون بسوزانند مانند شادنه بود در عمل و منفعت. بهترین وی سیاه بود که بسرخی مایل بود و هیچ خلطی در وی نبود جذب آهن بقوه کند هرچند زیاده تر وباید نیکوتر بود. جالینوس گوید، گرم و خشک بود بغایت و اگر کسی را خبث الحدید در شکم مانده باشد چون با شراب بیاشامند جذب آن بکند و بصحبت خود بیرون آورد ومسهل کیموس غلیظ بود و مقدار مستعمل از وی از نیم مثقال تا یکدرم بود و گویند چون در دست گیرند در دستها و پایها تشنج یابس که آنرا کزاز خوانند ساکن گرداند و اگر بر جراحتی که از تیغ زهردار بوده باشد نهند، سودمند بود بغایت و بحال صحت بازآورد. و مغناطیس چون بوی سیر به وی برسد سست شود در ربودن آهن، باز چون در خون بز یا گوسفند اندازند و اگر بسرکه هم بشویندتیز گردد در ربودن آهن -انتهی. وابن البیطار در مفردات الادویه گوید، هو الحجر الذی یجذب الحدید قال دیسقوریدس فی الخامسه، اجوده ماکان قوی الجذب لازوردی اللون کثیفاً لیس بمفرط الثقل و ان سقی منه ثلاث او ثولوسات بالشراب الذی یقال له ماءالقراطن اسهل کیموساً غلیظ. و من الناس من یحرقه و یتبعه بحسیات الشادنه. قال جالینوس فی التاسعه قوته کقوه الشادنه و قال البصری قال الانطیلس الاّمدی عن بعض الناس انه حجرٌ اذا مسک بالکف نفع من وجع الیدین والرجلین، و نفع من الکزاز. قال الطبری: یابس ٌ جداً، جید لمن فی بطنه خبث الحدید نافع لعسر الولاده اذا وضع علی المراءه النفساء او امسکته. و قال غیره یذهب الاسهال العارض من شرب خبث الحدید و ان ذرّ علی جرح بحدید المسموم ابرأه -انتهی. و داود ضریر انطاکی گوید: یسمی حجر الهنود و حجر الحدید و هو معدن یتولد من جید الکبریت الکثیر و قلیل الزئبق ینعقد بالبرد. بین تخوم عمان والهند ممایلی البحر و من ثم لن تسلکه مرکب محدده و اجوده اللازوردی الرزین الصافی الجاذب للحدید والاسود ردی ٔ و هو بارد یابس فی الثالثه ینفع من النقرس و المفاصل و النساءو عسر الولاده مطلقاً و ضعف الکبد و الطحال و الحصی شرباً و الجراح و نزف الدم ذروراً مع ذلک و کیف استعمل یخلص من السموم، لکن فی الطلاء بلبن النساء. و من خواصه أن تعلیقه فی الحریر الابیض یورث الجاه و القبول و الهیبه و قضاء الحوائج، اذا وقف حامله علی یسارالملوک و ان مثقالین منه أو واحداً و اربع شعیرات تحریراً اذا جعل فی مثله فضه مخروق الفص بحیث یماس الاصبع فی طالع السرطان و القمر متصل بزحل، من لبسه فی یسراه لم ینعقد منه ولد، مجرب. و انه اذا صنع منه کحل بعد تصویله فی ماء الورد، و زحل فی السنبله، و من الحدید کحل آخر، و المریخ فی المیزان، و أکحلت من شئت من الحدید و أنت منه و أطلت النظر الیه أحبک بحیث لم یصبر عنک، مجرب عن الشیخ و انه یفسده العرق و النوم و یصلحه نقعه فی دم التیوس ثلاثاً مع التغییر کل یوم و یقوم مقام الشادنج فی أمراض العین محرقاً و کله یعقد و یثبت و ان علق علی یسار المطلقه ولدت سریعا، و متی مسته حائض بطلت هذه الخاصیه. وانه اذا سحق مع ای صمغ کان و أخذ منه مثقال ثم أتبع بمعجون الخبث ممزوجاً بصمغ الجوز و وبر الارنب جذب البراده الی الفتوق و قرر الماء والکسر منقول عن تجربه -انتهی