جدول جو
جدول جو

معنی حجاج سلمی

حجاج سلمی
(حَجْ جا)
ابن علاطبن خالد بن ثویره بن هلاد سلمی بهزی. مکنی به ابوکلاب یا ابومحمد یا ابوعبداﷲ. ابن سعد گوید: هنگام جنگ خیبر نزد پیغمبر آمد و اسلام آورد. در مدینه ساکن شد و خانه و مسجدی بساخت و عبدالرزاق از معمر از ثابت از انس آرد: که چون خیبر فتح شد، حجاج بن علاط به پیغمبر گفت: من در مکه دارائی و خانواده دارم و می خواهم بدانجا روم، اگر چیزی درباره تو گویم مجاز باشم، پس پیغمبر بدو اجازت داد. ابن اسحاق در سیره آرد: چون حجاج بن علاط اسلام آورد با پیغمبر جنگ خیبر دریافت و همان داستان را یاد کرده است. ابن ابی الدنیا در ’هواتف الجان’ از طریق واثله بن الاسقع آرد که: سبب اسلام حجاج بن علاط آن بودکه با کاروان به مکه میرفت و چون شب برآمد ترس بر او مستولی گشت و به پاسداری کاروان برخاست و بسرود:
اعیذ نفسی و اعیذ صحبی
حتی اعود سالماً و رکبی.
پس شنیده گوینده ای میگوید: ’یا معشر الجن ان استطعتم ان تنفذوا من اقطار السماوات و الارض فانفذوا...’. چون به مکه رسید آن را بر قریش برخواند. گفتند: ای ابوکلاب این جملات از آن محمد است که گوید بر من نازل گردیده است، و چون احوال پرسید گفتند: به مدینه است، پس اسلام آورد. موسی بن عقبه گوید: حجاج نخستین کس است که صدقه ای از معدن بنی سلیم به نزد پیغمبر فرستاد. ابن سکن گوید: حجاج بن علاط به حمص نزول کرد و معاویه پسر وی عبداﷲ را به ولایت حمص گماشت. و از طریق مجاهد از شعبی روایت است که عمر برای مردم شام نوشت که کسی از اشراف خود را به نزد من فرستید و ایشان حجاج بن علاط را فرستادند. ابن حبان گوید: در آغاز خلافت عمر درگذشت، ولی یعقوب بن شیبه از طریق جریر بن حازم آرد: معرض بن علاط در جنگ جمل کشته شد و برادرش حجاج علاط او را رثا سرود. و این میرساند که حجاج تا جنگ جمل زنده بوده است، ولی از ترجمه فرزندش نضربن حجاج چنین برمی آید که پدرش در ایام عمر درگذشته است. دارقطنی گوید: آنکه در جنگ جمل کشته شد پسرش معرض بود و رثای وی را برادرش نصر بن حجاج گفت. باری حجاج را برادری به نام صالح بوده که گویا در جاهلیت درگذشته است و حسان ثابت او را در قصیدۀ طائی یاد کرده گوید:
لکمیت کانها دم حوف
عتقت من سلافه الاسقاط
فاحتواها فتی یهین اخا الما-
- ل زیادبن صالح بن علاط.
و در معجم الشعراء مرزبانی ابیاتی از او در ستایش علی در روز احد آمده است که گوید:
و عللت سیفک بالدماء ولم تکن
لترده فی جرابه حتی ینهلا.
(الاصابه ج 1 ص 328 قسم 1).
و صاحب امتاع الاسماع آرد: و قال الزبیربن بکار حدثنی ابوالحسن الاثرم عن ابی عبیده قال کان لواء المشرکین یوم احد مع طلحه بن ابی طلحه بن عبدالعزی بن عثمان بن عبدالدار، فقتله علی بن ابی طالب و فی ذلک یقول الحجاج بن علاط السلمی ثم البهری:
ﷲ ای مذبب عن حرمه
اعنی ابن فاطمه المعم المخولا
جادت یداک لهم بعاجل طعنه
فترکت طلحه للجبین مجدلا
و شددت شده باسل فکشفتهم
بالجراذ یهوون اخول اخولا
و عللت سیفک بالدماء و لم تکن
لترده حران حتی ینهلا.
و نیز صاحب امتاع الاسماع گوید: فلما جاء الخبر بظهور رسول اﷲ صلی اﷲ علیه و سلم اخذ حویطب وحیزه الرهن. و کان الذی جأهم بذلک الحجاج بن علاط السلمی (بن نویره بن حنثربن هلال بن عبید بن ظفر بن سعد بن عمرو بن تیم بن بهز) بن امری القیس بن بهثه بن سلیم بن منصور، و اسلم بخیبر. و کان قد استاذن رسول اﷲ (ص) ان یأتی مکه، و کان له بها مال و اهل، و تخوف ان علمت قریش باسلامه ان یذهبوا بماله فاذن له رسول اﷲ أن یأتی مکه لیجمع ماله. سامی گوید: در اثر معجزه ای که دیده بود به دین اسلام مشرف شد و در غزای خیبر حضور داشته، پسرش نصر بن حجاج صاحب بهرۀ کامل از حسن و جمال بود تا آنجا که آفتی برای زنان مدینه شد و ازینرو خلیفۀ اول وی را از مدینه تبعید کرد. (قاموس الاعلام ترکی). وی را پسری به نام نصر بن حجاج است که متمینۀمعروف در مدینه برای وی تغزل کرد و تغزل این زن سبب حکم عمر خطاب به اخراج نصر از مدینه گردید. رجوع به وفیات الاعیان ابن خلکان و رجوع به حجاج بن یوسف ثقفی در این لغتنامه شود
لغت نامه دهخدا