معنی حتم حتم (تَ کُ) واجب کردن. (ترجمان القرآن) (دهار) (زوزنی) (تاریخ بیهقی). واجب کردن کار بر کسی. (منتخب) ، قضاء. حکم کردن. قضا راندن، محکم بکردن کار. (تاریخ بیهقی). محکم کردن. استوار کردن لغت نامه دهخدا