نقطۀ سیاه دل. خون دل. دانۀ دل. حبۀ دل. یا آنچه سیاه است در دل. (منتهی الارب). مهجه. سویداء. ثمرهالقلب. تأمور. جلجلان القلب. نقطۀدل. سیاهی دل. میان دل. (مهذب الاسماء) : و صولجان بیدی شادن لایجسر العاشق ان یذکره و صولجان الصدغ من خدّه متخذ حبه قلبی کره. ابوالفتح بستی. حب لولی گر از شکر باشد حبهالقلب را ضرر باشد. اوحدی. اصابت فلانه حبه قلب فلان، دل او را ربوده است. (ذیل اقرب الموارد)