معنی حبج حبج (تَ سْ یَ) تیز دادن، با چوب زدن. چوب زدن، نمودار گردیدن و ناگهان پیدا شدن، نزدیک گردیدن، گوشه گرفتن، احاطه کردن، سخت رفتن، تیز دادن به دهان یا به بغل. شیشکی بستن. رجوع به حباج شود لغت نامه دهخدا