معنی حب حب (اِ غِ) بازی کردن. بازی کردن با عشق و محبت. در آغوش کشیدن. عشق ورزیدن. (دزی ج 1)استاده گردیدن، در مشقت افتادن، خوش و مرغوب نمودن لغت نامه دهخدا