ابن سمجون (سمحون) ، مکنی به ابوبکر. ابن البیطار در مفردات خود مکرر از مفردات او نقل کند ازجمله در شرح کلمه هندبا و حریر. رجوع به ابن سمجون در همین لغت نامه و رجوع به الأعلام زرکلی ج 1ص 208 و حلل السندسیه ج 1 ص 229 و ج 2 ص 120 و 121 شود ابن علی بن حامد کحال. او و پدر و برادر وی همگی در کحالت، و چشم پزشکی شهرت بسزا دارند. برادر او عبدالرحیم بن علی بن حامد کحال معروف به دخوار است. رجوع به عبدالرحیم... و نیز رجوع به عیون الانباء ج 2 ص 239 شود ابن محمد یا احمد بن محمد، مکنی به ابوریان اصفهانی. وزیر عضدالدوله. یاقوت در معجم الادباء ج 1 ص 335 و 336 داستان مساعدت وی را در رهائی ابراهیم بن هلال صابی آورده است. رجوع به احمد بن محمد اصفهانی شود ابن محمود بن عیسی، مکنی به ابومحمد و ملقب به ثقفی. وی از شاذکونی و علی بن محمد طنافسی روایت آرد و عبدالله پدر ابونعیم اصفهانی ازوی روایت کند. رجوع به اخبار اصفهان ج 1 ص 293 شود ابن اسحاق بن ابراهیم ماهان بن بهمن بن بسک ارجانی فارسی، معروف به موصلی، فرزند اسحاق موصلی مغنی و موسیقی دان معروف است. رجوع به معجم الأدباء چ مارگلیوث ج 2 ص 223 شود ابن عمرو، ملقب به سرباوک (؟). یکی از سران لشکر یعقوب لیث صفاریست و او رئیس عیاران سیستان بود. رجوع به تاریخ سیستان ص 194، 196-199، 202 و رجوع به سرباتک شود ابن مروان (قاضی شیخ...) ، مکنی به ابوعبدالله. مستوفی او را در عداد وجوه مذهب امام احمد بن حنبل آورده است. رجوع به تاریخ گزیده ص 799 شود ابن اسحاق اصفهانی. از محمد بن زنبور مکی روایت کند. و محمد بن جعفر بن یوسف مؤدب ازوی روایت آرد. رجوع به اخبار اصفهان ج 1 ص 294 شود ابن صباح، مکنی به ابوغسان مؤدب. وی از ابراهیم بن عامر بن ابراهیم روایت کند. رجوع به اخبار اصفهان ابونعیم ج 1 ص 294 شود ابن اسحاق. از عبدالله بن عمران روایت کند و محمد بن جعفر بن یوسف ازوی روایت آرد. رجوع به اخبار اصفهان ج 1 ص 293 شود