معنی حالی
- حالی
- نعت فاعلی از حلی، بحلیه، متحلی، بزیور آراسته: و این قصیده که ... بدرر تشبیهات حالیست و از معایب خالی، (لباب الالباب ج 2ص 99)، بعدل وافر سلطانی حالی گشت، (جهانگشای جوینی)، جهان به ضیاء و روشنی حالی بود، (جهانگشای جوینی)، نعت فاعلی از حلوان و حلاوت، شیرین
