جدول جو
جدول جو

معنی حاقب

حاقب
(قِ)
نعت فاعلی از حقب. آنکه شکمش قبض کرده باشد. (منتهی الارب). کسی که حبس کند غائط خود را، آنکه تنگش گرفته باشد: لا صلاه لحاقن و لا حاقب، فسر الحاقن بالذی حبس بوله کالحاقب للغائط، آنکه محتاج به تخلیۀ بول باشد و نتواند تا آنکه غائط وی حاضر شود. رجل حاقب، مردی که بشتاباند وی را خروج بول. بعیر حاقب، شتر شاش بندشده
لغت نامه دهخدا