از مردم متعین خراسان است. او در خوش طبعی فرید زمان و یگانه دوران بود. بسیار متواضع و مؤدب و نیکومشرب، در زمان سلطان ابوسعید به زیارت مکه رفت، و مدت بیست سال در آنجا مجاور شد. گویند روزی بابر میرزا از جانب خیابان نشأه ناک می آمد و حافظ قرابه ای پرشراب داشت. اتفاقاً مولانازادۀ ابهری که مفتی زمان بود و او نیز بقدر، کیفیتی در سر داشته چنانکه میرزا و حافظ هر دو بر این معنی حاضر شده اند. میرزا بحافظ فرموده که فرودآی و کاسه ای بدار، حافظ فرودآمده و کاسه از مولانازاده ابتدا کرد و این بیت ’خواجه حافظ’ را خواند: در دور پادشاه عطابخش جرم پوش حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش. میرزا بحافظ تحسین و احسان و مروت بسیار کرد. و این معمی به اسم ’الله یار’ از اوست: هرچند که جان و دل در هجر تو افکار است چون نیک نظر کردم حق بر طرف یار است. حق (یعنی الله) در طرف ’یار’ قرار گیرد ’الله یار’ شود. حافظ در علم موسیقی علم بود، و نقشها و تصنیفهای او در میان مردم مشهور است. مولانا جنونی هروی، حافظشربتی را هجو گفته و هجو او مشهور است. (ترجمه مجالس النفائس ص 19 و 92 و 194 و 267)