جدول جو
جدول جو

معنی حاضرجواب

حاضرجواب
(ضِ جَ)
آنکه عادهً جواب فی الحال تواند گفتن. آنکه زود پاسخ کندگفته ای را. آنکه بی اندیشه پاسخ سخن ها گوید. نقل. (منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی). زنبر. (منتهی الارب) لقاعه. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) :
ساقیان نادره گویندۀ شیرین ادا
مطربان چابک طمغاجی حاضرجواب.
مختاری غزنوی.
تأمل کنان در خطا و صواب
به از ژاژخایان حاضرجواب.
(بوستان).
- حاضرجواب شدن، نقل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا