ابن عبدالرحمن بن عمرو جرشی. از فصحا و وجوه غوطه بود و آنگاه که شامیان بعبدالله بن علی پیوستند و منصور عباسی برای سرکوبی او لشکر بشام فرستادو عبدالله را مغلوب و ببغداد محبوس کرد ضیاع گروهی ازشامیان نیز ضبط شد. پس از این واقعه وفدی از شامیان که حارث از آنان بود، نزد منصور رفتند چند تن، در خدمت منصور برخاستند و سخنانی گفتند و پس از آن حارث برخاست و گفت: ’یا امیرالمؤمنین انا لسنا وفد مباهات و لکنا وفد توبه ابتلینا بفتنه استفزت کریمنا و استخفت حلیمنا فنحن بما قدمنا معترفون و بما سلف منا متعذرون فان تعاقبنا فبما اجرمنا و ان تعف و تحسن فطالما احسنت الی من اساء. ’ منصور وفد را گفت ’الجرشی خطیبکم’ و فرمود که ضیاع او به غوطه، باز دهند و شامیان را عفو کرد. اصمعی گوید که چون منصور شامیان را عفو کرد مردی او را گفت: ’یا امیرالمؤمنین الانتقام عدل والتجاوز فضل و المتفضل قد جاوز حدالمنصف فنحن نعیذ امیرالمؤمنین باللّه من ان یرضی لنفسه باوکس النصیبین و ان لا یرتفع الی اعلی الدرجتین’ حارث در سال 135 هجری قمری عامل صائفه گردید و با مردم نیکورفتار بود و چون ثمامه بن ولید عبسی، بسال 161 هجری قمری از دست مهدی، عمل این ناحیه بعهده گرفت رومیان بر آن جای دست یافتند ابوالخرقاء درهجو ثمامه و مدح حارث گفت: اء ثمام لم تسمع صریخ جماعه صرخوا بدعوه مجرح ملهوف ینحاک یأسرهم و انت بمسمع منهم بدابق فی الوف الوف حیران تضرب فی الصدور مهانه و حماقه کالضارط المنزوف فدع المعالی لست من احلاسها للحارث الجرشی او معیوف. رجوع به تهذیب تاریخ کبیر ابن عساکر چ شام ج 3 ص 450 شود