ابن عمر اشعری (نام پدر او را عمرو نیز گفته اند). وی از قضات دمشق بروزگار عبدالملک بن مروان بود و مردی قصه ای بروی برداشت و زنی مدعی شد که زن قاضی را هدیه ای داده اند و این حکم بدان جهت کرده است عبدالملک بحارث نوشت: اذا رشوه من دارقوم تقحمت علی اهل بیت و الأمانه فیه سعت هرباً منه و ولت کانها حلیم تولی عن جواب سفیه. حافظ گوید ذکری از حارث جز در این قصه، نیافته ام و ابوالحسن بن سمیع او را در طبقۀ چهارم از تابعین اهل دمشق آورده و نفطویه نیز قصۀ مذکوره را در هنگام قضاء او بدمشق گفته است. رجوع به تهذیب تاریخ ابن عساکر چ شام ج 3 ص 453 شود