معنی حاجت روا کردن حاجت روا کردن (پَ گِ رِ تَ) اسعاف. اسئال. انجاح. نجح. حاجت روا کردن خواستن. استنجاز. استنجاح. تنجز. برآوردن نیاز کسی: گوید که هم جلالت کعبه است قصر شاه هر حاجتم که باشد در وی روا کنم. مسعودسعد لغت نامه دهخدا