ابن دغنه کلبی. صحابی است و او راست: خبری در اعلام النبوه، که ابونصر آن را به اختصار آورده و هشام بن الکلبی آن را، از عدی بن حاتم آرد که گفت: مرا مزدوری بود از کلب که او را حابس بن دغنه گفتندی. روزی که به آستان خانه ایستاده بودم او را دیدم هراسان و پریشان خاطر بیامد و گفت شتران خود بازگیر، گفتم ترا چه رسیده است که چنین مضطرب و پریشانی ؟ گفت: آنگاه که من در وادی بودم ناگاه شیخی را دیدم که از شکاف کوه بلندی، آرام فرود آمد و چون برزمین مستقر گردید گفت: یا حابس بن دغنه یا حابس لاتعرضن بقلبک الوساوس. هذا سنا النور بکف القابس فاجنح الی الحق و لاتدالس. و پس از آن پنهان گردید. من شتران از آنجای ببردم و به وادی دیگر شدم و در آن جای بخفتم ناگاه سواری مرا لگدی بزد و از خواب بیدار شدم همان شیخ را دیدم که می گفت: یا حابس اسمع ما اقول ترشد لیس ضلول حائر کمهتدی لاتترکن نهج الطریق الاقصد قد نسخ الدین بدین احمد. عدی گوید من از شنیدن این سخنان بیهوش شدم و چون بهوش باز آمدم حابس باقی قصه را ذکر کرد و گفت: یا عدی، خداوند دل مرا به اسلام نرم کرد، و از آنگاه، حابس را ندیدم. رجوع به کتاب الاصابه چ مصر سنۀ 1323 ج 1ص 284 و 285 شود