چیدن در تمام معانی، رجوع به چیدن شود، - اسباب چینی، تهیۀ مقدمات عملی علیه کسی، توطئه، - انگورچینی، انگور چیدن، - خبرچینی، خبرگزاری، سخن چینی، نمّامی، - دینارچینی، برچیدن و جمع آوردن دینارهای پراکنده بر زمین، - راسته چینی، در اصطلاح حروف چینان و مطابع، چیدن صفحات بدون حواشی و پاورقی و زیرنویس و بدون گذاردن علامات و شماره ها در متن و حاشیه است، مرتب کردن حروف در صفحاتی که مشتمل بر متنی بدون حواشی و زیرنویس است، -، در اصطلاح بنائی، در یک رده قرار دادن آجرهای دیوار و بی پیشامدگی و فرورفتگی برآوردن آن، - سنگ چینی، محصور کردن محلی با سنگ، برآوردن دیواری یا بنایی یا دیوار چاهی با سنگهای خرد و درشت، - کهنه چینی، برچیدن کهنه و ژنده از کویها، - لقمه چینی، کهنه چینی، - مقدمه چینی، ترتیب دادن پیش درآمد کلام، - نکته چینی، مضمون های باریک و دقیق عنوان کردن، در کلام آوردن لطائف و دقایق مضامین