جدول جو
جدول جو

معنی چهره شدن

چهره شدن(نِ / نَ دَ)
مقابل شدن. (غیاث اللغات) (از آنندراج). روبرو شدن. مواجه شدن. روبارو شدن. رودررو قرار گرفتن:
با آینه چهره میتوان شد
گرروی تو در میان نباشد.
غنی (از آنندراج).
، حریف شدن. (غیاث اللغات). کنایه از حریف و روکش باشد. (آنندراج) ، روبرو شدن حریف. (از فرهنگ نظام). کنایه از برخاستن به منازعت باشد. (برهان). به جنگ برخاستن. (یادداشت مؤلف) ، در اصطلاح قماربازان، بردن است پس از باخت بسیار. بردن در قمار یا باخته را بردن. (و در این معنی چهره شاید صورتی از چیره باشد). (از یادداشت مؤلف). در زمان ما بازی کن پاک باخته و دیگر بار بازپس برده را گویند
لغت نامه دهخدا