تصویر کردن. نقاشی کردن. نقش کردن. نگاشتن. - چهر بر کسی گشادن، به کسی مهر و محبت کردن. به کسی لطف کردن: چنین است کردار گردان سپهر نخواهد گشادن همی بر تو چهر. فردوسی. - چهر تازه تر برگشادن، از لونی دیگر نگاه کردن. از نوع دیگر تفسیر کردن: کنون در سخن های بوذرجمهر یکی تازه تر برگشائیم چهر. فردوسی