جدول جو
جدول جو

معنی چهر برافروختن

چهر برافروختن
(زِ فِرِ دَ)
روی رخشان کردن. نورانی کردن روی. تابناک کردن. متلألأ کردن:
که چون بامدادان چراغ سپهر
جمال جهان را برافروخت چهر.
نظامی.
، سرخ شدن چهره. گلگون شدن. گل بر چهره شکفاندن. گل انداختن چهره، مجازاً خشمگین و غضبناک شدن
لغت نامه دهخدا