آرایش کردن صورت. زیب و زینت کردن رخسار. خوش منظر ساختن صورت. به چهره آذین بستن. - آرایش چهر، آرایش چهره. زیب و زینت رخسار. آراستگی منظر و چهره: بر آرایش چهر با فر و زیب نباید که گیرندت اندر فریب. فردوسی. - زمین را به چهر آراستن خورشید، آن را روشن و نورانی کردن: چو از چرخ گردنده بفروخت مهر بیاراست روی زمین را به چهر. فردوسی