جدول جو
جدول جو

معنی چوگان کردن

چوگان کردن
(تَ)
چوگان ساختن. ساختن چوگان. تراشیدن و پرداختن چوگان. ترتیب دادن چوگان:
خمیده بیدش از سودای خورشید
بلی رسم است چوگان کردن از بید.
نظامی.
، دوتا کردن. کوژ و منحنی کردن. خمیده کردن. چنگ کردن:
قدم کرد چوگان و در خم اوی
ز میدان عمرم بسر برد گوی.
اسدی.
- از قامت کسی چوگان کردن، گوژ و منحنی ساختن قامت کسی. دوتا کردن بالای آختۀ کسی. چنگ کردن قد کسی:
ای جوان سروقد گوئی ببر
پیش از آن کز قامتت چوگان کنند.
حافظ
لغت نامه دهخدا