جدول جو
جدول جو

معنی چوبکاری کردن

چوبکاری کردن
(وَ دَ)
زدن با چوب. بچوب بسیار زدن. (یادداشت مؤلف). کتک زدن. (فرهنگ فارسی معین) ، در تداول عامه خجل و شرمسار کردن از بسیاری احسان و نیکی. نیکی کردن بجای بدی. نیکی کردن به آنکه نسبت بتو نیکی نکرده است، ’ما راچوبکاری میکنند’. (یادداشت مؤلف). به مجاز، بیش ازحد معمول و مورد انتظار از کسی پذیرائی و بکسی محبت کردن ’چوبکاری میفرمائید’ (که در هنگام تعارف ادا شود). (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تجلید کردن شود.
- چوبکاری کردن کسی را، او را بعطایا و با ملاطفت زبانی خجل و شرمنده کردن. با انعام و اکرام کسی را که انعام و اکرام وظیفه او بوده است خجل کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا